• خطبه ها
  • در تشويق به زهد
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

در تشويق به زهد

« 302»

(102) (و من خطبة له ( عليه ‏السلام  )) انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا الصَّادِفِينَ عَنْهَا فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَمَّا قَلِيلٍ تُزِيلُ الثَّاوِيَ السَّاكِنَ وَ تُفَجِّعُ الْمُتْرَفَ الآْمِنَ لَا يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ وَ لَا يُدْرَى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا فَيُنْتَظَرُ سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ الرِّجَالِ فِيهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ فَلَا تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ فَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الدُّنْيَا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يَكُنْ وَ كَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الْآخِرَةِ عَمَّا قَلِيلٍ لَمْ يَزُلْ وَ كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ وَ كُلُّ آتٍ قَرِيبٌ دَانٍ  

« 304»

(منها)الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ وَ إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ سَائِراً بِغَيْرِ دَلِيلٍ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْيَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَةِ كَسِلَ كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ عَلَيْهِ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى فِيهِ سَاقِطٌ عَنْهُ  

« 305»

(و منها)وَ ذَلِكَ زَمَانٌ لَا يَنْجُو فِيهِ إِلَّا كُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ السُّرَى لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ وَ لَا الْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ أُولَئِكَ يَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ وَ يَكْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ ( إِنَّ فِي  ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ). أما قوله ( عليه‏السلام  )كل مؤمن نومة فإنما أراد به الخامل الذكر القليل الشر و المساييح جمع مسياح و هو الذي يسيح بين الناس بالفساد و النمائم و المذاييع جمع مذياع و هو الذي إذا سمع لغيره بفاحشة أذاعها و نوه بها  و البذر جمع بذور و هو الذي يكثر سفهه و يلغو منطقه .  

« 307»


از خطبه ‏هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بيوفائى دنيا):  قسمت أول خطبه (1) بدنيا نظر كنيد مانند نگاه كردن كسانيكه از آن اعراض و دورى نموده‏اند (رويّه ائمّه معصومين و پيروانشان را سر مشق خويش قرار داده از دنيا پرستان پيروى ننمائيد) زيرا سوگند بخدا دنيا بزودى ساكنش را دور ميكند، و داراى نعمت و دولت و امنيّت را مصيبت زده و اندوهناك مى ‏سازد، (2) چيزهائى كه گذشته و پشت كرده (مانند جوانى، صحّت، قوّت و توانائى) باز نمى ‏گردد، و آنچه كه بعد از اين خواهد آمد نامعلوم است (نعمت است يا نقمت، خوب است يا بد) تا براى (بدست آوردن خوب) آن منتظر بود (كوشش نموده از بدى آن بپرهيزيد) (3) خوشى آن به اندوه آميخته است (چون مسرور در آن براى دسترسى نداشت به باقى مطلوب خود محزون است) و قوّت و توانائى و جوانى مردان آن بضعف و ناتوانى و پيرى مى ‏رسد، پس بسيارى آنچه در دنيا از آن خوشتان مى‏آيد (رياست، مال، ارجمندى، زن، زيور و مانند آن) شما را فريب ندهد، زيرا بهره شما در دنيا از آنچه بآن دسترسى داريد (نسبت بسختى و رنج پس دادن حساب آن در قيامت بسيار) كم است. (4) خدا رحمت كند مردى را كه (در امر دنيا و مبدأ و معاد خويش) انديشه كند و عبرت گرفته (به ناپايدارى دنيا) بينا شود (و باور نمايد) كه آنچه از دنيا باقى مانده بزودى نابود است (بوده آنرا نبوده انگارد) و آنچه از آخرت موجود است زوال ناپذير و همواره بوده است (نبوده آنرا بوده داند) و آنچه (از ساعات عمر) كه بحساب مى ‏آيد بپايان مى‏ رسد، و هر چه انتظار داريد (مرگ و قيامت) آينده است، و هر آينده‏اى نزديك است.  

 ص304

قسمتى دوم از اين خطبه است (در امتياز دانا و بينا از نادان و گمراه):  (5) دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد (طبق دستور خدا و رسول رفتار نمايد) و براى جهالت و نادانى مرد همين بس كه خود را نشناسد (در راه ضلالت و گمراهى قدم نهد و از شيطان و نفس امّاره پيروى كرده سرمايه خوشبختى خويش را به باد دهد) (6) و دشمن ترين مردان نزد خدا بنده ‏ايست كه خداوند او را بخود وا گذارد (توفيق بدست آوردن سعادت را از او سلب نمايد) بطوري كه (در امر دين و دنيا) از راه راست قدم بيرون نهاده بى راهنما سير ميكند (در بيابان بى سر و ته نادانى حيران و سرگردان مانده نمى ‏داند چه كند) (7) اگر بسوى زراعت و كشف دنيا (آنچه سود دنيوىّ دارد) دعوت شود عمل ميكند، و اگر بسوى زراعت و كشت آخرت (خدمت بخلق و عبادت خالق) خوانده شود كاهلى مى‏نمايد، مانند آن ماند كه آنچه (در امر دنيا) ميكند بر او واجب است (براى اقدام بهر كار اگر چه حرام باشد طورى آماده است كه گويا واجبى را بجا مى‏ آورد و از عذاب ترك آن ترسناك است) و آنچه (در امر آخرت) بتأخير مى ‏اندازد از او ساقط (از اوامر و نواهى الهىّ بطورى چشم مى‏ پوشد كه گويا باو در اين باب دستورى نرسيده).  

 ص306

و قسمتى سوم از اين خطبه است (در غلبه فتنه و فساد و اينكه نجات و رهائى نيست مگر براى اهل ايمان): (8) زمانى ميشود كه كسى از (فتنه و فساد) آن نجات و رهائى نمى‏يابد مگر مؤمن خدا پرست بى نام و نشان كه اگر (در مجالس) حاضر گردد كسى او را نشناسد، و اگر غائب باشد كسى در صدد جستجويش بر نيايد، (9) اين چنين اشخاص چراغهاى هدايت و نشانه‏هاى روشن هستند براى روندگان در شب تاريك، در ميان مردم براى فتنه و فساد و سخن چينى رفت و آمد نمى‏كنند، عيبها و بدي هاى خلق را آشكار نمى ‏سازند، سفيه و بيهوده گو نيستند، خداوند درهاى رحمتش را براى آنان مى ‏گشايد، و سختى عذابش را از آنها بر طرف مى ‏گرداند. (10) اى مردم، زود است كه زمانى بر شما بيايد كه اسلام در آن سرازير شود مانند برگشتن ظرف كه آنچه در آنست بريزيد (از اسلام جز اسم و از قرآن جز درس و از ايمان جز رسم باقى نماند، آنگاه است كه خداوند بندگانش را امتحان فرمايد) (11) اى مردم، خداوند شما را پناه داده از اينكه بشما ظلم و ستم كند، و پناه نداده از اينكه امتحان نمايد (پس اگر در زمان فتنه و فساد مبتلى و گرفتاريد بشما ستم نكرده، بلكه مى ‏خواهد شما را بيازمايد تا مؤمن حقيقى از ظاهرى و شكيباى در بلاء از ديگران ممتاز گردد) و بتحقيق فرموده است جليل‏تر و بزرگوارتر از هر گوينده‏اى (در قرآن كريم س 23 ى 30:) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ يعنى در وقعه طوفان نوح و هلاك قوم او نشانه‏ هايى است (براى عبرت ديگران) و ما (خوب و بد بندگان را) امتحان مى ‏نماييم (سيّد رضىّ فرمايد:) مراد آن حضرت عليه السّلام از جمله كُلُّ مُؤْمِنٍ نُّوَمَةٍ گمنامى است كه شرّ و فسادش اندك باشد، و مساييح جمع مسياح است، و آنرا بكسى گويند كه ميان مردم در پى فتنه و فساد رفته سخن چينى كند، و مذاييع جمع مذياع است و آن براى كسى است كه بدى و ناشايسته غيرى را كه مى ‏شنود فاش نموده همه جا آشكار بگويد، و بذر جمع بذور است و كسى را بآن مى‏نامند كه بسيار سفيه و گفتارش لغو و بيهوده باشد.